زندگی هنری عبدالعلی وزیری را ترکیبی از سعادت و خوشباشی شکل داد؛ پسر عموی کلنل بودن و در لحظه زندگی کردن؛ یکی او را آوازخوان مطرحی کرد و یکی آوازش را به تدریج در محاق برد.
کلنل به پسر عموی کوچکش دلبستگی داشت و معلم سختگیر او در موسیقی شد. شاید قصد اصلی کلنل آموختن تار به عبدالعلی بود تا جانشین شایستهای برای ترویج مکتبش تربیت کند. هرچند که عبدالعلی در تار پیشرفت کرد و مضرابش یادآور شیوهی کلنل بود اما آنی نشد که جانشینی در حدّ کلنل باشد. خالقی علت اصلی این ناکامی را تقابل کمسن بودن عبدالعلی در هنگام آموزش و سختگیری و افکار بلند کلنل میداند. کمکم توجه کلنل به صدای عبدالعلی جلب شد و او را با روشی که فکر میکرد آمیزهای است از سبک آواز کلاسیک اروپایی و کلاسیک ایرانی برای خواندن آهنگهایش تربیت کرد؛ «کلنل صدای من را به طرز فرنگی تعلیم میداد.» ویبراسیونهای ریز و شدید با تهمایههایی از فواصل و تکنیکهای آواز ایرانی در حنجرهای که گرم و توانا بود مبدع روشی شد که هرچند رهروان زیادی نداشت اما با ظهور بنان ، از دوستان صمیمی عبدالعلی و همسر خواهر کلنل،به تعدیلی طلایی رسید و مکتب وزیری و شاگردانش خوانندهی آرمانی خود را یافتند. ۱۴ ساله بود که وارد هنرستان شد و «حتی مدتی در مدرسهی موسیقی منزل کرد و شب و روز در ظل تربیت پسرعمو قرار گرفت.» نخستین اجراهای زندهی بسیاری از کارهای علینقی وزیری و روحالله خالقی در کنسرتهای «کلوپ موزیکال» و «انجمن موسیقی» با صدای او جان گرفت: خریدار تو، گوشهنشین، نیمشب، غمگین، نی، دو عاشق، زاهد، حالا چرا؟ و … . در مدرسهی موسیقی دولتی معلم تار بود. در زمان مدیریت مینباشیان که نظامی بود و با موسیقی کلاسیک ایران روی خوش نداشت معلم سرود مدارس شد و با بازگشت وزیری بعد از شهریور ۱۳۲۰ معلم آواز ایرانی در کلاسهای شبانهی هنرستان موسیقی. عبدالعلی وزیری شاید اولین خوانندهی حرفهای در تاریخ موسیقی ایرانی باشد که مجموعهای از تار و آوازش را در رادیو با نام «ساز و آواز» اجرا کرد؛ آواز خواند و جواب آواز خودش را داد.
دلکش از شاگردان او بود و شش ماه نزد او درس گرفت. با ظهور رویکردهای جدید در موسیقی و نیز کمرنگ شدن موسیقی در زندگیاش از دریای پرتلاطم موسیقی ایران کناره گرفت. تجربهای اندوخت، اجرا کرد، تأثیر گذاشت، برانگیخت و در ساحل امن نظاره لنگر انداخت و در ۳ تیر ۱۳۶۸ ، ۱۰ سال پس از کلنل، از دنیا رفت.