نوشتن از «صبا» نوشتن از هستی یک جهان آفرینندگی است. هرچند او و زمانه چندان به هم مهربان نبودند، اما اصالت و استعداد و هوش و حُسن خلق و بخشایندگیاش بسیار به موسیقی ایران افزود، بسیار ساخت، بسیار آموخت و بسیار نگاه داشت و حفظ کرد. تردید نباید کرد که بدون صبا موسیقی ایران خیلی چیزها نداشت، و با او تقریباً خیلی چیزها دارد؛ ابری بود که عطر سایهاش بر هرگوشهی موسیقی ایرانی سایه افکنده بود، از هرچه و هرجا نشانی میگیری نام صبا در میانه است، از سهتار و سنتور تا ویولن و تمبک و نی. در عین کنار ایستادن و مدعی نبودن خوشهخوشه به درخت موسیقی ایرانی ثمر رساند با خانهای و مکتبی و لبخندی که درنهاد، چهرهاش را ژرفا میبخشید. سال ۱۲۸۲ در تهران دری به دنیای هنر گشود، «کمالالسلطنه»، پدر صبا، پزشک بود و ادیبی که سهتار مینواخت و با «درویشخان» دوستی داشت و واسطهی ورود درویش به دستگاه «شعاعالسلطنه»، پسر «مظفرالدینشاه» شده بود. پدرِ پدربزرگ صبا، «محمود خان صبا»، ملکالشعرا بود. در مدرسهی آمریکاییها درس خواند و از ۱۲ سالگی، پس از آنکه مقدمات سهتار را از پدرش فراگرفته بود نزد «میرزا عبدالله» سهتار مشق کرد. نواختن کمانچه را با حسین اسماعیلزاده آغاز کرد. از «حسین هنگآفرین» ویولن آموخت و این دو ساز را به هم پیوند داد. محضر «درویش خان» را تجربه کرد و ضرب را نزد «حاجیخان» روی پا نهاد و نِی را با «اکبر خان» به نوا درآورد و سنتور را با «علیاکبر شاهی» پیش برد. از ۱۳۰۱ آموزش موسیقی را آغاز کرد و در مدرسهی وزیری همزمان آموخت و آموزش داد و «گل سرسبد» مدرسه و خلیفهی کلاس وزیری شد. حدود ۱۳۰۶ از سوی او، مدیر مدرسهی صنایع مستظرفهی رشت شد و آثاری ملهم از موسیقی آن سرزمین ساخت: «زرد ملیجه» و «دیلمان»، هرچند به آهنگهای محلی دیگر مناطق ایران هم بیتوجه نبود و از جابهجای گوشه و کنار آنچه میشنید به کار میبست: «به زندان». ۱۳۱۱ با «منتخب اسفندیاری»، دختر عموی «نیما یوشیج» ازدواج کرد و تا آخر عمر با شیفتگی بیش از حد او به خودش، ساخت. «حبیب سماعی» مشتاقان سنتور را اول به کلاس صبا ارجاع میداد.
صبا پس از درگذشت حبیب، آثار او را در دو جلد جمعآوری کرد و به چاپ سپرد و شاگردان بارزی در این ساز تربیت کرد: «فرامرز پایور». «حسین تهرانی» شاگرد تمبکش بود و او که خود را در نوازندگی تمبک بیهمتا میدید وقتی با صبا آشنا شد ظرایفی به دست و پنجهاش افزوده شد که تهرانی را تا آخر عمر شیفته و دنبالهرو کرد. ویولن را با توجه به دانستهها و شنیدههایش از نایباسدالله نی و اکبرخان فلوتی و کمانچهی حسینخان اسماعیلزاده و راهنماییهای وزیری تعریف دوباره کرد و ایرانی کردنش را بنیاد نهاد. از آغاز تأسیس رادیو به عنوان تکنواز و رییس ارکستر، سازها زد و نواها ساخت. به گردآوری ردیف جامع و قدیمی موسیقی ایرانی علاقه داشت و ردیفی «مجلسی»، نه «مشقی»، در کتابهای ویولناش برای موسیقی ایرانی به یادگار گذاشت.
هنرِ دستان و ذهن صبا به موسیقی محدود نمیشد، خط خوشی داشت و ساز میساخت، شعر میساخت و مینوشت.
سه دوره ویولن، چهار دوره سنتور، یک دوره تار و سهتار برای آموزش موسیقی ایرانی تدوین کرد که به همت «فرامرز پایور» و «محمد بهارلو» به چاپ رسیدند. حدود سههزار نفر در زمان حیاتش از آموزشهای او و شاگردان بارزش بهره بردند و در این میان نامآوران بسیاری تربیت کرد:
فرامرز پایور، حسن کسایی، حسین تهرانی، علی تجویدی، پرویز یاحقی، غلامحسین بنان، مهدی خالدی، همایون خرّم، حبیبالله بدیعی، اسدالله ملک، ابراهیم قنبریمهر، داریوش صفوت، فرهاد فخرالدینی، لطفالله مفخمپایان، مهدی مفتاح، ایرج، ساسان سپنتا و…
بیراه نیست اگر بگوییم هر که در موسیقی دستی دارد و نفسی میزند شاگرد اوست. او ۵۵ سال زندگی کرد.