در تاریخ ادبیات شاعران کمشماری هستند که تنها با یک اثر به حیات ادبی خویش ادامه دادهاند، تاریخ یک غزل آنها را به یاد سپرده و افواه واگویهاش میکنند؛ موسیقی میرزاده از این جنس است. او نیز چون بسیاری موسیقیدانها موسیقی را در بازیگوشیهای کودکی کشف کرد، با سنتور برادر بزرگترش. در چهارده سالگی وقتی علاقه و استعدادش در موسیقی مشهود شد، پدرش به اصرار یکی از دوستانش ویولنی برایش گرفت و چون معلمی نداشت به اعتماد گوش و درک شخصی ویولن را ادامه داد و چند سال بعد در اردوی رامسر در نوازندگی ویولن رتبهی اول را کسب کرد همچنان که چند سال بعد هم در سنتور و تار و آبرنگ رتبهی سوم را. میرزاده بعدتر، در ۱۳۳۹، همکاریاش را با رادیو کرمانشاه آغاز کرد و در ۱۳۴۷ عضو گروههای موسیقی معتبری از جمله «ارکستر فارابی»، به رهبری «مرتضی حنانه»، در تهران شد.
میرزاده در ویولن خود را تحت تاثیر پرویز یاحقی میدانست هرچند که نمیتوان درک منحصر به فرد او در نواختههایش را نادیده گرفت. او تکههای بینظیری از حد بالای تواناییاش در موسیقی، تنظیم و نوازندگی را در جای جای ترانههای پاپ دههی پنجاه به یادگار گذاشته است؛ از شوخی با بالهی دریاچهی قو در «کافشو» تا تکنوازی ویولن در میانهی ترانهی «مخلوق». موسیقی فیلمهای «درشکهچی»، «در امتداد شب»، «خانهی عنکبوت» و «مسافران مهتاب» از جملهی کارهای اوست.
او که در میانهی عمر کوتاهش کناره گزید و خاموشیاش سرآغاز فراموشیاش شد، تا سر ذوق بود به گوشهی ابرو و با شتاب، نوری در آسمان موسیقی ایران افروخت و خاموش گشت.