فرامرز پایور در مصاحبهای، در برنامه شماره ۶۵ بررسی موسیقی ایران، میگوید:
ردیفِ موسیقی برای یاد گرفتنِ موسیقی است نه برای اجرا […] کسی که میخواهد موسیقیدانِ ایرانی شود باید ردیف موسیقی ایرانی را یاد بگیرد.
در مثالی جالب نیز ردیف را با الفبا مقایسه میکند که آموزش فارسی با الفبا آغاز میشود ولی بنیان نوشتن و خلق آثار ادبی بزرگ همین الفبای بهظاهر ساده است.
این نوع نگاه به ردیف، به مثابه ابزار و بنیانی برای خلق، طبعا در شکل انتقال آن به هنرجو تاثیر میگذارد و در طول زمان هنرجو نیز ضمن درک چهارچوبها و ظرایف ردیفهای روایت شده به انگیزهی خلق اثر با بیان شخصی در تدوام یک سنت تاریخی میرسد، آنچه حذف یا کمرنگ شدنش در طول این سالها اسباب بحثهای زیادی تحت عنوان «انجماد در آموزش ردیف» شده است و هنرجوی موسیقی را از هنرمندی خلّاق و خالق به حافظِ ردیف تبدیل میکند، یا در حالتی بهتر، برای عملی کردن انگیزههای فردیاش برای رسیدن به بیان شخصی در فراز و نشیب یک آزمون و خطای طولانی گرفتار میشود.
سادهسازی فرمهای ضربی ردیف
در ردیفهای سازیِ رایج، فرم ضربیِ «چهارمضراب» و «رِنگ» در تمام روایات وجود دارند اما چهارمضرابها در برابر رِنگها ساختار بسیار سادهتری دارند و بهنظر میرسد این سادگی از نوپا بودن این فرمِ سازی در زمان قاجار و ساخت آنها توسط راوی ردیف (یک شخص مشخص) نشأت میگیرد. سوال این جاست که آیا ثبت و انتقال این سادهترین حالت چهارمضراب خود ابزار ایده و تمرین برای ساختن ضربی بر اساس پتانسیلهای ردیف نیست؟
در ردیف میرزاعبدالله به روایت نورعلی برومند در آغازِ دستگاههای سهگاه، نوا و همایون چهارمضراب سادهای آمده است که مشابه آن برای گوشههای مُدالِ مهمی چون دلکَش نیز روایت شده است. این چهارمضرابها که در مِتر و الگوهای ریتمی بسیار شبیه به هم هستند غالبا جملات سکانسیای دارند که گسترهی حرکت ملودی را متناسب با مُد مشخصی نشان میدهند، تغییرات خاصی در الگوهای ریتمی آنها اتفاق نمیافتد و میتوان گفت سادهترین شکل یک چهارمضراب هستند. این شکل از چهارمضرابها را مهدیقلی هدایت «چکاوکی» میخواند، چنانکه در نوبت سوم مجمعالادوار مینویسد:
پس از مختصر درآمد چکاوکی، دستگاه نوا عبارت است از آواز، گردانیا، نغمه، بیات راجه، پنجهمویه، عشاق و نهفت که در زمینهی آواز سیر دارند. (نوبت سوم: ۹۸).
تصویری از نتنویسی این «درآمد چکاوکی» (که هدایت در متنِ نتنویسی ردیف آنرا «پیشدرآمد جدید همایون» ثبت کرده است ) و نیز «پیشدرآمد نوا» در ادامه آمده است که در واقع همان چیزی است که در باقی ردیفها «چهارمضراب» خوانده شدهاند.
در انتشار جدید این نتها {۱}، مصحّح در توضیح این دو نمونه نوشته است: «همان چهارمضراب نوا» است یا همان «چهارمضراب (همایون)» است که در ردیف معروفی آمده است.
نامگذاری متفاوت چهارمضرابها در ردیف
توصیف این چهارمضرابها با صفت «چکاوکی» با توجه به الگوهای ریتمی و ساختار آنها گزینهی مناسبی برای تفکیک و نشان دادن این نوع خاص از چهارمضرابها به نظر میآید.
بررسی چهارمضرابها در ردیفهای موسی معروفی، ردیف سنتور ابوالحسن صبا و میرزاعبدالله (روایت منتظمالحکما)، میرزاعبدالله (روایت نورعلی برومند) و ردیف علیاکبر شهنازی نشان میدهد این نامگذاری متفاوت و ابهام در ثبت نوعِ فُرم تنها در نتنویسی هدایت آمده است که اولین نتنویسی کامل از یک ردیف، با راویِ مشخص است.
خود این موضوع و نامگذاری متفاوت، گمانهزنی در مورد نوپا بودن فرم چهارمضراب در زمان مؤلف را بیشتر تقویت میکند و میتوان خط سِیر ساخت و تکامل این شکل از ضربی، که امروزه با پیچیدگی بسیار بیشتری در کارگان تمامی سازها در موسیقی ایرانی اجرا میشود، را پی گرفت.
الگوی چکاوکی در ردیفها
در ردیف منتظمالحکما جمعا هفت چهارمضراب آمده که بعضی از آنها بسیار کوتاه و ساده هستند و دو چهارمضراب با کمی پیچیدگی بیشتر به چشم میخورد. در ردیف موسی معروفی پانزده چهارمضراب که سیزدهتای آنها چکاوکی است، ردیف معروفی (نتنویسی فرامرز پایور) شانزده چهارمضراب چکاوکی، ردیف آقاحسینقلی یازده چهارمضراب که همگی چکاوکی هستند و ردیف صبا سیزده چهارمضراب دارد که نُهتای آنها همان پایهی ساده چکاوکی را دارند.
تمامی این چهارمضرابها برخلاف رِنگهای ثبت شده در ردیفها فاقد اطلاعات یا ساختاری هستند که پیشینهی قدیمیای را نشان دهد.
در مقدمهی ردیف موسی معروفی نوشته شده است:
ردیف گردآوری شده بهوسیلهی مرحوم موسی معروفی، استاد تار، بر ردیف آقا میرزاعبدالله و آقا حسینقلی استوار شده است و با ردیف تنظیم شده به وسیلهی مهدیقلی هدایت منطبق گردیده …
اما فرامرز پایور در مصاحبهای در مورد ردیف معروفی میگوید:
… یکی از کارهای بسیار بسیار مهمی که ایشان کرد جمعآوری تمام ردیف موسیقی قدیم ایرانی بود که کلیه ردیف میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی و درویشخان و حسینخان اسماعیلزاده و هرکسی که فکر میکرد که چیزی از او در موسیقی ایرانی وجود دارد بهخصوص موسیقی ردیف […] آنچه که واقعا در این کتاب نوشته شده است. من به جرأت میتوانم بگویم واقعا قرآن موسیقی ماست. یعنی تمام مطالب موسیقی ما از هر کتابی که فکر کنید در این کتاب جمعآوری شده است واقعا یک مجموعهای از تمام ردیف موسیقی ایرانی در این کتاب هست… (مصاحبه با احمدرضا احمدی، فایل اهدایی آقای مهرداد دلنوازی).
شاید همین نگاه و اهداف پایورِ مؤلف و نوازنده بوده است که نهایتا باعث شده است ردیف موسی معروفیِ ثبت شده توسط پایور با نام راویان گوشهها و ضربیها همراه باشد. در این نسخه نُه چهارمضراب با نام راوی/راویان همراه شده است که حتی نام خود موسی معروفی هم در بین آنها دیده میشود و در کنار یکی از همین چهارمضرابهای چکاوکی نوشته است: «چهارمضراب معمول قدیم».
سنت روایت ردیف در خاندان فراهانی
روند حرکت و پیچیدهتر شدن ساختار چهارمضرابهای ارائه شده در یک ردیف سازیِ مشخص را میتوانیم به سادگی در سنت پیوستهی روایتِ ردیف در خاندان فراهانی ببینیم آنجا که در ردیف دوره عالی شهنازی چهارمضرابها بیش از هر ردیف دیگری در طراحی و تدوین ردیفش استفاده شده است.
با توجه به ثبت شدن چهارمضرابهای چکاوکی و تعداد آنها در ردیف میرزا حسینقلی میتوان حدس زد شهنازی ساخت چهارمضرابهای چکاوکی را استمرار سنّتِ «ردیف به مثابهی یک سرمشق {۲}» و تنوع بخشیدن و طراحی آن در بین گوشهها در تدوین ردیفش را عینیت بخشیدن به مفهوم «پویایی در سنت» در نظر گرفته بوده است.
از سویی این چهارمضرابهای «معمول قدیم» با همان الگوی چکاوکی در طراحی و خلق توسط شهنازی از بسط و گسترش بیشتر و با تاکید بر موزیکالیتهی خاص مَدِّ نظرش و تاکید بر تکنیکهای اجرایی ساز تار ارائه میشوند که استفاده از بستر یک ملودی سادهی برای ارائهی توانایی تکنیکال نوازنده و ساز را در امر آموزش سادهتر میکند.
ردیف شهنازی ضمن برخورداری از ویژگیهای متعدد، از منظر موضوع این متن، برآیندی از انتقال صحیح سنّت را نشان میدهد که حفظ میراثی تاریخی را نه در تضاد با آفرینشهای فردی بلکه لازمهی تدوام آن میبیند و آفرینش اثری هنری را مبتنی بر تواناییهای ساز و نوازنده در بستری از ادراک صحیح از زمانهی هنرمند و پیشینهی تاریخی هنر و فرهنگ یک جامعه میخواهد.
فرامرز پایور در مصاحبهای میگوید:
خب اول باید بفهمیم خود ردیف چیست؟ که البته کار آسانی نیست و بحث خیلی زیادی دارد. آنچه که الان به دست ما رسیده است یک مقداری از آن از موسیقی محلی و یک مقداری هم ذوق شخصی استادان موسیقی است و یک مقداری هم که از سابق تحصیل کردهاند […] همیشه گفتهام یک استاد کسی است که ردیف قدیمی را خیلی خوب فرا بگیرد و بعد هم با توانایی خودش یعنی در اثر تمرین زیادی که میکند تکنیکهای جدید پیدا میکند. اگر مضرابی است مضرابهای جدید پیدا میکند. اگر کششی است انگشتگذاریهای جدیدی پیدا میکند یا خواننده تکیهها و تحریرهای جدیدی پیدا میکند، این برای تواناییاش و دوم اینکه خب مطالب قدیمی را باید خیلی خیلی خوب فرا گرفته باشد که به کار مسلط باشد و هم ذوق و استعداد فراوان داشته باشد که بتواند چیز تازه بیآفریند…
این زاویه دیدی که فرامرز پایور ارائه میکند همان است که پویایی و قدرت خلق را ضمن حفظ سنتی تاریخی در آثار شهنازی، صبا، پایور و بسیاری دیگر از اساتید نشان میدهد.
سنت به مثابهی یک امر پویا
با این دیدگاه میتوان ارائهی نمونههای سادهی قدیمی این چهارمضرابها را با هدفگذاری آموزش و انتقال سنت دید که نتیجهی آن باید در کنار یادگیری تکنیکهای اجرا، مشخصات گوشهها، تحریرها و ظرایف متعدد موسیقی ایرانی ابزار رشد و تداوم یک فرهنگ پویا باشد که در آن، هدف نه صرفا نوازندگیِ یک ساز که پرورش هنرمندی دارای توانایی بداههنوازی و خلق اثر است.
نظر من بر این است که ضربیهای متعددی که تحت عناوین چهارمضراب، دوضربی، سهمضراب، ضربی و مقدمه در ردیفهای متاخرتر نامگذاری شدهاند، تداوم همان تفکر «سنت به مثابهی یک امر پویا» هستند، ایدههایی برای مشقِ خلق اثر بر مبنای ردیف که یک هنرآموز خلّاق را به تعریف یک روند آموزشی خلاقانه ترغیب میکند، روندی که مدوّن کردنش میتواند به نتایج عملی و سازندهای منجر شود.
پاورقی
{۱} ردیف هفتدستگاه موسیقی ایرانی، به روایت مهدی صلحی(منتظمالحکما)، نغمه نگاری مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه)، مقدمه داریوش صفوت، ماهور، تهران ۱۳۹۳
{۲} سرمشق در خوشنویسی خطی است که استاد برای نمونه برای شاگردان مینویسد تا از روی آن تمرین کنند و با درک تناسبات و ظرایف برای نوشتن کلمات و ابیات دیگر توانمند شوند. به نظر نگارنده این کلمه اصطلاح مناسبی برای گوشهها و مطالب ردیف دستگاهی است.